درباره وبلاگ به نام تنها آشفتگان دیار سرنوشت تقدیم به تمامی آنانی که هنوز هم تکه ای از آسمان در چشمانشان جرعه ای از دریا در دستانشان و تجسمی زیبا از خاطره ایثار گل های سرخ در معبد ارغوانی دلهایشان به یادگار مانده است. نخستین چکه ناودان یک احساس را در قالب کلامی از جنس تنفس باغچه معصوم یاس به روی حجم سفید یک دفتر میریزم و آن را با لحجه همه عاشقای این گیتی بی انتها به آستان نیلوفری تمامی دلهای زلال هدیه میکنم. در پناه خالق نیلوفرها مهربان و شکیبا بمانید. منوي اصلي آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ پيوندها نويسندگان
- ––––•(-• کلبه خفتگان عاشق •-)•–––– -
در بيمارستاني ، دو مرد بيمار در يك اتاق بستري بودند. يكي از بيماران اجازه داشت كه هر روز بعد از ظهر يك ساعت روي تختش بنشيند . اما بيمار ديگر مجبور بود هيچ تكاني نخورد و هميشه پشت به هماتاقيش روي تخت بخوابد آنها ساعتها با يكديگر صحبت ميكردند ادامه مطلب ... پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, :: 20:14 :: نويسنده : ~*¤ راوی ¤*~
غم تنها ترین تنهای دنیا تویی زیباترین زیبای دنیا تو مثل امید یک قناری قراری بر دل هر بی قراری منم یلدای بی پایان عاشق تو بودی مرحم زخم شقایق تویی لالایی خواب خوش آواز بالم را مشکن در اوج پرواز نگاهت را می پرستم ای نگارم فدای تار مویت هر چه دارم
پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, :: 20:5 :: نويسنده : ~*¤ راوی ¤*~
پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, :: 20:5 :: نويسنده : ~*¤ راوی ¤*~
یک دنیا حرف برای تو دارم ، یک دنیا پر از حرفهای نگفته، یک دنیا پر از بغض های نشکفته. با منی ، هر جا و اینک آمده ام تا مثل همیشه سنگ صبور روزهای دلتنگی ام باشی! دلم به وسعت یک آسمان تیره غمگین است . صدایی نیست ، مأوایی نیست ، حتی سایبان روزهای دلتنگی نیز دیگر جوابگوی دلتنگی هایم نیست. من آمده ام! اینجا ، کنار دلواپسی های شبانه ات، کنار شعله ور شدن شمع وجودت ،اما نمی دانم چرا دلم آرام نمی گیرد... ادامه مطلب ... پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, :: 20:0 :: نويسنده : ~*¤ راوی ¤*~
باز هم در هر شفق دلتنگ و دلگير مىشوم باز هم با ياد تو سر شار رويا مىشوم پاییز را دوست دارم... بخاطر غریب و بی صدا آمدنش بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش بخاطر رفتن و رفتن... و خیس شدن زیر باران های پاییزی ادامه مطلب ... پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, :: 20:0 :: نويسنده : ~*¤ راوی ¤*~
از کوچه های حادثه به آرامی می گذرم ، با دستهایم چشمانم را محو می کنم تا ببینم آن کوچه بن بست تنهایی عشق را... دلم عجیب هوای دیدنت را کرده است ، دستانم را کمی کنار می زنم و از لا به لای انگشتان لرزانم نیم نگاهی به گذشته ناتمامم می اندازم ، چیز زیادی نیست و از من نیز چیزی نمانده است جز آیینه زلالی که از آن گله دارم که چرا حقیقت زندگی را از من پنهان کرد... !؟ و تو ای سنگ صبور لحظه لحظه های عمر کوتاه من ، چقدر بی کس و تنها ماندی ! جواب صفحه های سفیدت را چه دهم که من نیز بی وفایی را از زمانه آموختم ادامه مطلب ... پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, :: 19:51 :: نويسنده : ~*¤ راوی ¤*~
بر اساس گزارش رسمی ؛ زندگی خوب و شاد و آرام است ادامه مطلب ... پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, :: 19:51 :: نويسنده : ~*¤ راوی ¤*~
سبو بشکستو دل بشکستو جام باده بشکست پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, :: 19:42 :: نويسنده : ~*¤ راوی ¤*~
چشم های تو قهوه ی ترک است ابروانت هوای کردستان خنده هايت کلوچه ی فومن گريه های تو چای لاهيجان ساحل انزلی ست چشمانت موج ها آبروت را بردند تن داغ تو ماسه ی درياست توی گرمای ظهر تابستان ای درخت مبارک نارنج تو چراغ محله ی مايی مرد همسايه ی شما دزد است شاخه ات را برای من بتکان
ادامه مطلب ... پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, :: 19:42 :: نويسنده : ~*¤ راوی ¤*~
|